以下是為了能夠滿足段落所需的長度而定義的無意義內文，請自行參酌編排。
تصور کن: داری تو پلتفرم BTC Sugar Dating گشت میزنی، جایی که همهچیز شفافه. پرداخت با بیتکوین، قوانین مشخص، بدون درامهای عاطفی. فقط دنبال یه قرار سادهای، شاید یه شام با یکی که حالش خوبه، بدون هیچ تعهدی. یهو، یه چهره آشنا میبینی! عشق سابقت! همونی که دلت رو شکوند یا شاید خودت ولش کردی. تو همچین سایتی؟ وای، این دیگه چه داستانیه! بذار برات یه قصه تعریف کنم که هم قلبتو به تپش میندازه، هم کنجکاوت میکنه که «اگه این برای من اتفاق بیفته چی؟»
این داستان آرش، ۳۳ سالهست، کارمند یه شرکت تکنولوژی تو تهران. ده ماه پیش با نگار، عشق سابقی که باهاش کلی خاطره داشت، بهم زد. نگار میگفت آرش «بیاحساسه، فقط کار میکنه»، ولی آرش فکر میکرد نگار زیادی وابستهست و هی توقع داره. بعد از جدایی، آرش چندتا اپلیکیشن دوستیابی رو امتحان کرد، ولی افتضاح بود. یا طرف عکساش فیک بود، یا چتها به هیچجا نمیرسید. یکی از دوستاش بهش گفت: «BTC Sugar Dating رو امتحان کن. با بیتکوین میتونی پرداخت کنی، همهچیز واضحه، خبری از بازیهای عاشقانه نیست.» آرش گفت: «باشه، یه امتحانی میکنم.» ثبتنام کرد، نوشت که دنبال گپهای سبک، قهوه و فیلمدیدنه، عشق و عاشقی نه.
پلتفرم واقعا باحاله. تراکنشهای بیتکوین امن و خصوصیه، قوانین هم روشنن: تو میگی چی میخوای، طرف مقابل هم میگه چی میتونه بده. آرش با چندتا Sugar Baby قرار گذاشت، ولی چیزی به دلش ننشست. تا یه شب که داشت پروفایلها رو نگاه میکرد، یهو خشکش زد. عکس یه کم تاره، ولی اون لبخند، اون نگاه… نگار؟! آرش نزدیک بود گوشیش از دستش بیفته. نگار، همونی که همیشه میگفت «من وقتمو نمیفروشم»، حالا Sugar Baby شده؟ میخواست ردش کنه، ولی کنجکاوی نذاشت. کلیک کرد روی «مچ». باور نمیکنی، نگار هم مچ کرد!
آرش با دستای لرزون نوشت: «نگار؟ خودتی؟» جواب اومد: «آرش؟ عجب دنیای کوچیکی!» لحن نگار مثل قبل بود، شوخ ولی با یه فاصله. یه کم گپ زدن و نگار پیشنهاد داد: «قرار بذاریم؟ بیتکوین اول، میدونی که.» آرش، انگار تو یه آزمایش عجیبه، بیتکوین فرستاد و قرار شد تو یه کافه دنج ببیننش.
روز قرار، آرش انگار داشت میرفت امتحان. نگار با یه مانتوی ساده ولی شیک اومد. فضا یه جورایی عجیب بود، انگار هم غریبه بودن هم آشنا. آرش پرسید: «تو چرا اینجایی؟» نگار شونه بالا انداخت: «خسته شدم از بازیهای عاشقانه. BTC Sugar Dating سادهست: وقت میدی، پول میدی، هیچکس گول نمیخوره.» آرش شوکه شد. این نگار، دیگه اون دختر رویاپرداز نبود. حرفاشون به گذشته کشید، یه جورایی عمیق شد. نگار گفت: «من یاد گرفتم برای خودم حد و مرز بذارم. اینجا میدونم چی میخوام.» آرش یه لحظه حس کرد خودش هیچوقت نگار رو درست نفهمیده.
وقتی داشتن خداحافظی میکردن، آرش پرسید: «دوباره میبینمت؟» نگار لبخند زد و گفت: «قشنگی این پلتفرم اینه که همهچیز مشخصه. دوست؟ شاید. عاشق؟ فکر نکنم.» رفت و آرش موند با یه عالمه فکر. BTC Sugar Dating فقط برای قرار و پول نیست. مثل یه آینهست که خودتو نشون میده. دیدار با نگار عشقشونو برنگردوند، ولی به آرش فهمید چی تو زندگیش کمه.
تو چی؟ اگه عشق سابقتو تو BTC Sugar Dating ببینی، مچ میکنی؟ این پلتفرم فقط بیتکوین نیست، فرصتیه برای پیدا کردن خودِ واقعیه خودت.
